91/9/20
11:45 ع
شاید آن زمانی که هاشمی، احمدی نژاد را با بنی صدر مقایسه کرد، هیچکس فکر نمی کرد روزی این اتهام فراگیر گردد، چه کسی فکر می کرد که احمدی نژادی که به لحاظ فکری به رهبر نزدیک بود و مدعی سرسخت ولایت مداری و در خط استاد مصباح یزدی، روزگاری موجب آزردگی خاطر ولایت مداران گردد؟! آیا هاشمی قوه پیشگویی داشت؟! یا واقعاً علائمی وجود داشت که توانست چنین پیش بینی بکند؟! آیا هاشمی از روی دلسوزی چنین مقایسه ای را کرده بود؟! یا نه یک مقایسه کاملاً تبلیغاتی و انتخاباتی بوده است؟! در جایی که پاسخ سؤال به نیات افراد باز می گردد، باید بسیار احتیاط کرد، آیا علائمی از مقابله با ولایت، حاشیه سازی، قانون گریزی، بی احترامی به سایر قوا و نهادهای قانونی، ارتباط با بیگانگان یا علائم مشخصه و واضح دیگری از رفتار و گفتار احمدی نژاد نمایان شده بود که او را در خط بنی صدر نشان می داد؟! آیا پیش بینی هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فرد دلسوز و مطمئن و غیرطلبکار از نظام باید پذیرفته می شد؟! اگر چنین است، پس چرا پیش بینی تقلب اینگونه مفتضحانه به عنوان بخشی از یک سناریوی جعلی اثبات گردید؟! نامه بدون سلام به رهبر آیا برای هشدار در خصوص احمدی نژاد بود؟! آیا تهدید به آتشفشان خشم ملت نشان از دلسوزی و خیرخواهی هاشمی داشت؟!
پاسخ این سؤالات شما را به یک سلسله جواب راهنمایی می کند، این که هاشمی احمدی نژاد را با بنی صدر مقایسه کرد تا به بهانه آن کشور را دچار چالش و شرایط بحرانی نماید، اگر قرار باشد برای بهانه ای کشور را از شرایط قانونی خارج نمود، باید یک بهانه بزرگ پیدا کرد و چه بهانه ای بهتر از کشف یک خائن بزرگ و چه خائنی بزگتر از بنی صدر؟! فرضاً اگر مقایسه ی ایشان درست بود، آیا نباید طبق رفتار امام خمینی در قبال بنی صدر که تا زمان علنی شدن خیانت های وی، او را تحمل کرد، عمل می نمود، تا از راهی قانونی وی با وی برخورد نماید؟! پس اولاً علائمی مبنی بر وجود یک بنی صدر در پس چهره احمدی نژاد وجود نداشت و ثانیاً اگر هم چنین بود طبق سیره امام خمینی و موازین قانونی باید با وی برخورد می شد و ثالثاً اگر قرار بود نظام را از فردی شبیه بنی صدر حفظ نمایند، باید این کار با دلسوزی، اطاعات و حمایت از ولایت انجام می شد نه با نافرمانی و شورش، مگر می شود پناه بردن از بنی صدر را به دامن آمریکا نشانه بصیرت و دلسوزی برای انقلاب دانست؟!
آنچه که تاکنون نوشته ام مقدمه بود و اصل بحث این است که اگر احمدی نژاد از اول شباهتی به بنی صدر نداشت و اگر از اول مقایسه هاشمی مورد اعتنا نبود پس چه شد این مقایسه فراگیر شد؟! آیا همه اش ناشی از همان حرف هاشمی است؟! آیا رسانه ها حرف هاشمی را آنقدر تبلیغ کردند تا فراگیر تر شود؟! پاسخ من منفی است؛ به نظر من سلسله رفتارهایی که در تغییر رفتار احمدی نژاد شکل داشت و این که چقدر شبیه رفتار بنی صدر بوده است، باید مورد مداقه قرار گیرد :
احمدی نژاد ماهیتاً فردی مقاوم و مستحکم بود که همین خصلت، یکی از جذابیت های ایشان به شمار می رفت، چرا که ایشان بر اصول انقلاب و اسلام پایداری می کرد، ایشان بر ولایت مداری، تواضع در برابر مردم، حاشیه گریزی، ساده زیستی، تلاش و کوشش، پرهیز از امتیاز دادن به گروه ها و جریان ها و باندهای ثروت و قدرت، مقاومت در برابر استکبار به شدت پایداری می کرد و این مقاومت بر اصول موجود شد تا ایشان با رجایی مقایسه شود و البته من این مقایسه را اشتباه نمی دانستم و نمی دانم و همین خصائص بود که موجب فریاد سران باندهای قدرت و ثروت و عداوت آقازاده ها و رانت خوارها بر احمدی نژاد شد و وقتی که پایداری و مقاومت بر اصولی اشتباه باشد آنگاه دیگر نامش می شود لجاجت.
و اما چه شد که احمدی نژاد با این شخصیتِ مقاومت تغییر کرد، (قبلاً در مطالب مختلف قبلی دلایل خود را مبنی بر تغییرات وی بیان کرده ام) پاسخ این است که در واقع شخصیت مقاوم او عوض نشد، بلکه اصول او کم کم استحاله شد. اصالت دادن به قانون رنگ باخت، اصالت دادن به ولایت مداری در خصوص ولایت فقیه استحاله شد، اصالت دادن به حل مشکلات مردم به دفاع از برخی شخصیت های خاص مبدل شد، ولی همچنان همان روحیه پایداری بر اصول جدید باقی ماند، که از آنجا که این صفات مورد تأیید و قابل دفاع نبود دیگر مترادف با لجاجت تلقی می شد.
سؤال دیگری که طرح می شود این است که آیا عوامل بیرونی در بروز این تغییرات مؤثر بوده است یا نه؟! پاسخ را باید در شیوه تعاملات سایر نهادها و اشخاص با وی جستجو کرد، کافیست نگاهی به دولت اول احمدی نژاد بکنیم تا ببینیم که چگونه ایشان از سوی افرادی مانند علی لاریجانی به عنوان رییس مجلس و بسیاری از نمایندگان مجلس و رییس مجمع تشخیص و ... تحت فشار قرار گرفت، چه لایحه هایی که در اثر تغییرات کلی به طرح شبیه شد، چه دخالت های بی موردی که در جزئی ترین مسائل حوزه دولت از سوی مجلس انجام شد، چه استیضاح هایی (مانند استیضاح مرحوم کردان) که بعضاً فقط رنگ و بوی سیاسی داشتند صورت گرفت و چه قوانینی که فقط به قصد کنترل و فشار بیشتر بر دولت تصویب شد و چه قوانینی که به دلیل لجاجت نمایندگان بر تصویب آنها و علی رغم مخالفت شورای نگهبان، راهی مجمع تشخیص مصلحت نظام شد و اینجا بود که فشارهای مجمع بر دولت آغاز می شد، قوانین ضد دولتی یکی یکی مورد تأیید و تصویب مجمع قرار گرفت و به یقین می گویم که تا 3 سال اول از ریاست جمهوری احمدی نژاد، ایشان در برابر این فشارهای زورگویانه و غیر منطقی مظلومانه تحمل می کرد و حتی به حاشیه هایی که برایش می ساختند دامن نمی زد، اما به قول بسیاری از طرفداران احمدی نژاد (که نظراتشان در همین وبلاگ موجود است) هر انسانی ظرفیتی دارد و به کنایات و اعترافات خود احمدی نژاد، کم کم کاسه صبرش لبریز می شد، او دیگر مانند گذشته مظلومانه به فشارها نمی نگریست، او دیگر قوانین را چون قانون بودند واجب الاطاعه نمی دانست بلکه کم کم حرفهای جدیدی زد و رفتارهای غریبی از خود نشان داد، او نه تنها با مجلس و قوه قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت شروع به مقابله به مثل و مخاصمه نمود بلکه نسبت به حمایت های بیشتر از رهبر متوقع شد، احمدی نژاد هم مثل هاشمی دنبال حمایت بی چون و چرای رهبر بود، البته تا زمانی که هنوز احمدی نژاد به لجبازی مزمن گرفتار نشده بود و هنوز اصولش استحاله نشده بودند، نظرات احمدی نژاد از سوی رهبری در برابر نظرات هاشمی بیشتر مورد تأیید قرار گرفت که این حمایت که براساس عدالت و انصاف بود، موجب شد بهانه ای برای شعله ور ترکردن آتش کینه و خشم تبار هاشمی و آقازاده ها و فتنه گران مهیاتر گردد، اما احمدی نژاد با این حمایت اقناع نشد و دایره توقعاتش از حمایت رهبر در برابر تمام مراجع و نهادها و در تمام مواضع حق و ناحق گسترش یافت، دیگر حتی انتقاد دلسوزانه رهبر هم برایش سنگین بود، چه رسد به مخالفت ها و انتقادات نابجا و حتی بجای سایرین.
سوال مهم که هنوز پاسخ نداده ام این است که آیا به بنی صدر شدن احمدی نژاد اعتقاد دارم یا خیر؟! پاسخم این است که انحراف درافراد مختلف متفاوت است، انحراف بنی صدر چیزی بود، انحراف مصدق چیزی، انحراف منتظری چیزی دیگر و انحراف احمدی نژاد هم چیزی ورای این ها، پس بنی صدر شدن احمدی نژاد حتی با ادامه روند تغییرات وی برای من منسوخ است و البته ایشان را می توان دچار انحرافات مختص خود دانست، که این انحرافات برعکس مصدق، ریشه ی دینی، مذهبی و اعتقادی دارد، ریشه ای که موجب تغییر عقاید و اصول وی گردیده است، در پس تمام تحریکاتی که از سوی معاندان احمدی نژاد از لاریجانی گرفته تا هاشمی و توکلی و ... در لجاجت احمدی نژاد مؤثر بودند، عوامل دیگری نیز در پیرامون وی قرار داشتند که کم تأثیر تر از دو عامل دیگر (شخصیت احمدی نژاد و سنگ اندازی های دشمنان قدیمی احمدی نژاد) نبود و آن عامل دوستان حاشیه محور بود. احمدی نژاد و هرکس دیگری معمولاً در سختی ها و مشکلات، مشاورانی برای خودش دست و پا می کند، او در برابر سنگ اندازی ها ی غیرمنطقی و سختگیرانه و حتی منطقی منتقدان تغییر رویه داد، تغییر رویه ای که نمی تواند بدون مشورت حلقه ی خاصی که در پیرامون وی شکل گرفت اتفاق افتاده باشد، همان حلقه ای که سرحلقه ی آن، هدیه ای الهی و دارای ده ها صفت دیگر از سوی احمدی نژاد نامیده شده است.
مگر می شود احمدی نژاد در حل مشکلات و تغییر رویه اش از این هدیه الهی یاری نجسته باشد؟! مگر می توان ادعا کرد که مشایی و دوستانش، احمدی نژاد را به صبر و قانون مندی و احترام به سایر قوا و اطاعت از رهبر و ولایت مداری دعوت کرده باشند؟! و او با این ایمان و اعتقاد به ایشان اطاعت نکرده باشد؟! هرگز من چنین چیزی را نمی توانم بپذیریم، بلکه این هدایای شیطانی را آتش بیاران معرکه می دانم! گناه این تحلیلم گردن خودم، تاوان راست و دروغش هم با خودم، مگر می شود احمدی نژاد "همکاری و آشنایی با مشایی را صفت هدیه الهی و افتخار بزرگ" بداند و او را "انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند" بشناسد و از او در نوع تعاملش با ولایت فقیه و سایر قوا و نهادها و افراد وعلما و دلسوزان و مردم استفاده نکرده باشد؟! اصلاً اگر علت اصلی تغییرات احمدی نژاد را درتأثیر گذاری این هدیه الهی بدانم گزافه گویی نکرده ام.
براساس آنچه که ارائه شد، اگر علت تغییرات احمدی نژاد را در سه عامل شخصیت مقاوم و یا لجباز احمدی نژاد، دوستان احمدی نژاد و دشمنان احمدی نژاد جستجو کنیم، یک سوی قضیه به همان ها می گردد که پیشاپیش وی را با بنی صدر مقایسه کردند، همان ها که روحیه لجبازی را در او بیدارتر و بیدارتر نمودند و بهانه ها دستش دادند تا این خصائل را برای او ملکه نمایند.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر گردیده است: مقصرانی طلبکار در پروژه بنی صدرسازی
مطالب مرتبط:
دشمنان احمدی نژاد چرا مهربان شده اند؟!
انتقادات از دولت به موازات تغییرات دولت
نسبت مصدق با احمدی نژاد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.